شب شده و ما داریم خسته و کوفته به هاستل برمی گربدم. یه دوش می گیریم تا سرحال بشیم و بتونیم دوباره الواطی کنیم. پروژه متراژ خیابون های ملبورن رو با همکاری مهندس محمد کاشی شروع می کنیم و وقتی داریم تو یکی از پارک ها قدم می زنیم، با یه حیوونی مواجه می شیم که قبلا هم تو بریزبن زیاد دیده بودیمش. یه چیزی هست شبیه موش اما خیلی بزرگتر از اون. یه جورایی انگار ترکیب سه گانه ی موش و سنجاب و فیل هست. آخه خیلی گنده تر از موشه! حالا این که این سه تا حیوون چه جوری تونستن یه موجود مشترک تولید کنن مسئله ای هست که جای بحث داره!
نزدیک به درختی که داره ازش پایین میاد می شینم و سعی می کنم به آرومی بهش نزدیک بشم و اعتمادش رو جلب کنم.دوربین تو یه دستم هست و اون داره آروم آروم و با کنجکاوی به طرفم میاد که من سریع یه عکس * ازش می گیرم. نور فلاش یه وقفه ی کوچولو در حرکتش ایجاد میکنه اما من دست دیگم که آزاد هست رو به طرفش می گیرم و با لبخند بهش نگاه می کنم. انگار معنی لبخند رو می فهمه و دوباره با تردید و به آهستگی به من نزدیک میشه و آروم با دماغش شروع می کنه به بو کردن دستم. تازه داره از این لوس بازی هاش خوشم میاد که یهو نامرد چنان انگشتم رو گاز میگیره که فریادم تمام اهالی ملبورن رو از خواب بیدار می کنه. بعدش هم می زنه به چاک و می ره بالای درخت. محمد نگران هست که نکنه بیماری رو به من منتقل کرده باشه و در حالی که فراموش کرده که همسفرش یه مجنون معلوم الحال هست می گه آخه چرا به اینا اینقدر نزیک می شی؟! اما من خودم با اینکه خیلی دردم گرفته بود و رد عمیق دندوناش رو انگشتم مشخص بود- به علت همون جنونی که قبلا بهش اشاره شد- دارم می خندم و کلی ذوق کردم.
عجب کشوری هست ها! تو حقوق حیوون ها رو رعایت می کنی اونا حقوق تو رو رعایت نمی کنن. اگه همینجوری پیش بره احتمالا تا چند وقت دیگه اینجا حیوانات انتخابات برگزار می کنن و حکومت راه می اندازن و بعد هم آدم ها مجبور می شن گروه های دفاع از حقوق انسان ها رو تشکیل بدن تا از حقوقشون در مقابل حیوون ها دفاع کنن. همینطور که الان گروه های دفاع از حقوق حیوانات وجود دارن!
روز بعد می ریم به Botanic Garden، محیطی سبز، وسیع، آرام و دلپذیر که با تضادی خوشایند در مرکز پر سر و صدای شهر قرار گرفته؛ جون میده برای قدم زدن. گیاهان مختلفی این جا وجود دارن که اگه بخوام عکس های همشون رو بذارم احتمالا فلیکر در اکانتم رو تخته می کنه. اگه به گل و گیاه علاقه دارین می تونین عکس چند تاشون رو ببینین:1 * 2 * 3 * 4 * 5 * 6 * 7 * 8 *
یه دریاچه وسط پارک وجود داره که یه پرنده ای شبیه به قو داره توش شنا می کنه. اما این پرنده به طرز باور نکردنی سیاه هست. برای گرقتن این عکس کنار دریاچه دراز کشیدم و از کمر خودم رو خم کردم به سمت آب تا بتونم دوربین رو به سطح آب نزدیک کنم. اگه به لبه ی دریاچه که توی عکس مشخص هست نگاه کنین می بینین چقدر از سطخ آب فاصله داره. کمرم روی لبه هست و قسمت بالایی تنم معلق و فقط پاهام به صورت خوابیده روی زمین. یعنی هر لحظه ممکن هست با کله برم کف دریاچه! مگه دیوونگی شاخ داره یا دم؟
منظره ی دیگه ای که توجهم رو جلب می کنه این دختره * هست که در قسمت خلوتی از پارک مقابل فواره نشسته و احتمالا داره یوگا، تمرکز حواس یا یه همچین چیزی رو تمرین می کنه. سعی کردم از زاویه ای ازش عکس بگیرم که چهرش قابل تشخیص نباشه.
قدم زدن توی این پارک واقعا لذت بخش هست. رنگ های مختلف رو میشه از میون کادرهای طبیعی * دید و لذت برد.
این Botanic Garden محل بسیار خوبی هست برای رفع خستگی و گوش دادن به صدای پرنده ها و خلاصه اندکی تنفس! من که ازش خیلی خوشم اومد.
بعد از ظهر می ریم موزه ملبورن. قسمتی که در موزه توجه ما رو به خودش جلب می کنه بخش بدن و مغز هست. وقتی وارد اون می شیم در کمال تعجب می بینیم مجسمه هایی طبیعی در اونجا قرار دارن که کاملا برهنه هستند وتمام جزئیات بدن انسان رو نشون میدن. اندازه ها واقعی هستند. مجسمه ها هیچ آرایش و پیرایش خاصی ندارن و انسان ها رو اعم از مرد و زن وپیر و جوون بدون هیچ رودربایستی برهنه نشون می دن. نکته ی جالبی که وجود داره اینه که این بدن ها کثیفی ها و زشتی ها رو هم با خودشون دارن؛ مثلا موهای زائد حذف نشدن یا اینکه شکم بعضی از اونا بزرگ و برامده هست و خلاصه کاملا با مدل های ثکثی ( به قول دکترمزیدی ) متفاوت هستند. بدن انسان، با همه ی زیبایی ها و زشتی هاش.
دو تا پسر بچه رو می بینیم که همراه با مادرشون دارن این بدن های برهنه رو نگاه می کنن. می رن جلوتر و با کنجکاوی شروع می کنن به دست کشیدن به بدن ها. هیچ حد و مرزی رو نمی شناسن حتی اندام های بین دو پای مجسمه های مذکر و مونث رو با کنجکاوی لمس می کنن. عکس العمل مادرشون دیدنی تر هست. با لبخندی بر لب بدون اینکه کلمه ای حرف بزنه اونا رو آزاد گذاشته تا کنجکاویشون رو ارضا کنن.ما با دهن هایی باز و چشم هایی گرد داریم اونا رو نگاه می کنیم و به این فکر می کنیم اگر بر فرض محال همچنین نمایشگاهی در ایران برپا می شد و باز هم بر فرض محال همچنین مجسمه های برهنه ای در اونجا قرار می گرفت و مادر و پسری به دیدنش می آمدند و پسرک از روی کنجکاوی هوس لمس مجسمه ها به سرش می زد، اون مادر چه واکنشی از خودش نشون میداد؟چه جملاتی ممکن بود به پسرک فاسد هرزه (!) بگه؟:
» دست نزن مامان؟!»…» بده مامان؟!»…» زشته مامان؟!»…
به بازدیدمون از نمایشگاه ادامه می دیم. اعضای مختلف بدن انسان در قسمت های متفاوت تشریح شدن و طرز کار سیستم های گوناگون بدن شرح داده شده. جلوتر که می ریم پوستر هایی می بینیم از از بدن های لخت یک دختر و پسر در حال بلوغ. پوستر ها بزرگ هستند و با کیفیت بالا. نقاشی نیستند. عکس هایی رو میبینیم که در اندازه های واقعی انسان های برهنه ای رو نشون می دن که چهره هاشون کاملا واضح و قابل تشخیص هستن. تمام جزئیات بلوغ رو میشه در بدن این پسر و دختر دید. نزدیک به این دو، دو پوستر بزرگ دیگه هست از یک دختر و پسر بالغ که براحتی میشه با مقایسه ی این چهار پوستر تغییرات بعد از بلوغ رو در بدن پسر و دختر دید.
واقعا عجب بلوايي برپا ميشه اگه يه همچين نمايشگاهي توي تهران يا بدتر توي قزوين بزنن :D
جالبه كه اين حيوون هاي اونجا از ملت نمي ترسند، تازه به خودشون اجازه مي دند گاز هم بگيرند
;)
*****************************
: )
khashayar jan
kheili axaye ghashangi bood!mamnoon ke ba ma taghsimeshoon mikoni
az namayeshgahe hichi nazashti a ;)
khob unam az ye zavieh mizashti ke niaz be sansoor nadashteh bashe:))
mage nemigi zire 18salam rah midan…eibaba!h
*****************************
متاسفانه عکس برداری ممنوع بود و گرنه اونجا سوژه های جالبی برای عکاسی وجود داشت. : )
,واسه همچین پست هایی چه کامنتی باید گذاشت ؟
باید روش فکر کنم.
***********************
فکرات رو کردی حالا؟
سلام
من معمولا ویلاگ شما را میخوانم. بخصوص اینکه هدف جالبی از اومدن به استرالیا داری!
بهرحال من هم اینجا مشغول تحصیل هستم. دیدم شما سفری به گلدکوست داشتی میخواستم اگه ممکنه در مورد جاهای دیدنیش برام بگی. میدانی قرار ماه فوریه بریم گلدکوست
ارادتمند
همیشه خوش باشی
محمد
*************************
سلام.ممنون از لطفت.دانشگاه نیوکسل خوش می گذره؟ اگه آدم هیجان طلبی هستی شهربازی گلدکوست رو از دست نده. این وبسایتش هست: http://www.dreamworld.com.au
سلام
من فکر کردم برگشتی رفتی سر کار و زندگی !! هنوز داری گردش میکنی؟ اما واقعا هیچی بهتر از مسافرت کردن اون هم تو یک کشور زیبا نیست.
*********
سلام.نه ! برگشتم بریزبن اما از این سفر اینقدر نوشتنی دارم که اگه تا قیامت هم بنویسم تموم نمیشن!
salam khashayar jan ! nemidoonam cheraa chand vaght bood ke yaadam rafte bood be webloget sar bezanam ! man hamoon nazli dovvomi hastam :) webloget kheili taghir karde ! ma alaan
chand maahie ke dubai hastim vali visaye australiamoon oumade va ta chand maahe dige miaim brisbane:)cheghadr bayad post bekhounam alaan! aghab moondam :)
*********************
سلام نازلی جان. خوشحالم از اینکه ویزاتون اومده. امیدوارم در راهی که در پیش رو دارین سربلند و پیروز باشین : )
سلام و ممنون
از کجا فهمیدی من کجا درس میخوانم؟
شاید آدرس ISP ها را ثبت میکنی نه؟
موفق باشی
محمد
**********************
من بی گناهم به خدا! همش تقصیر این وردپرس فضول و بی ادب هست که قد و وزن و شماره ی پای بازدید کننده ها رو هم میده!
سلام
چقدر خوب و كامل درباره مسيرها نوشته بودي . حيف كه بخاطر فيلتر نمي تونيم عكسها رو ببينيم . خيلي خيلي دلم مي خواست عكسها رو ببينم.
لطفا وقتي خواستي در مورد آدلايد بنويسي در مورد شهر و مردم هم بنويس . چون ما قراره بريم اونجا و خيلي خوشحال ميشيم اگه خيلي توضيح بدي. ممنون و سپاي فراوان از زحمتي كه مي كشي و ايشالا هميشه به شادي و گردش.
*****************************
اگه خیلی دوست داری عکس ها رو ببینی می تونی آدرس ایمیلت رو برام بذاری تا برات ایمیلشون کنم
: )
خشايار
شما دانشجويي رفته بودي استراليا يا به وسيله مهاجرت؟
*******************
من دانشجو نیستم اما اسم مهاجر رو هم نمی تونم روی خودم بذارم
راستشو بگم؟ … حسودیم شد … نه به تو، نه به اونجا، به فرهنگی حسودیم شد که شاید مملکت ما برای رسیدن بهش به قرنها زمان احتیاج داره … نه، به عمر ماها قد نمیده ! … خیلی زحمت بکشیم تازه بتونیم خودمونو اونجا آدابته کنیم، اونم اگه به اندازهء کافی بتونیم ! دارم فکر می کنم اگه یه روز تو استرالیا یه بچه داشته باشم که داره کنجکاوانه همون کارو می کنه، عکس العملم چیه؟ یا حتی اگه بهش هیچی نگم، واقعا توی خودم چی می گذره؟ …
مرسی از عکسا و توضیحات قشنگت که با وجود همهء خستگیم منو وادار کرد تا آخر بخونمش …
خوش باشی و همیشه سبز …
****************************
ناراحت نباش. حلال زاده به داییش میره.باباش هم که بهروز باشه دیگه چه شود! بچت در آینده یه پدری از اهالی باغچه در میاره که دیگه تو عمرا فرصت نمی کنی به این فکر کنی که اگه به مجسمه ها دست بزنه خوبه یا بده. پس زیاد فکر خودت رو مشغول نکن و اینقدر هم حسود نباش. دو نقطه دی
فکرام رو کردم…چیزی به ذهنم نرسید . فکر می کنم یه شکلک کافی باشه ، پس :
:-)
*******************
خسته نباشيد! : )
به سلامتی رضایت دادین به منزل تشریف ببرید.
خوب رسیدن به خیر
اینطوری که ملبورن رو توصیف کردی آدم دلش میخواد بره و اینهمه زیبایی رو ببینه، خدا قسمت کنه ولی واقعا عکسای خوشگلی گذاشتی.
کاشکی با سیدنی لج نبودی و یه کمی عکسای خوشگل از اونجا میذاشتی تا ما هم لذت ببریم.
فکر میکنم سیدنی رو خوب نگشتی و تا اونجایی که یادمه نوشته بودی که فقط مرکز شهر رو دیدی که خوب همه جا مرکز شهرشون شلوغه . یادمه امین که از سیدنی مینوشت خیلی عکسای خوبی گذاشته بود.
خلاصه اینکه ایشالا سفر دور دنیا.
******************************
شايد حق با تو باشه اما من واقعا از سيدني به اون صورت لذت نبردم!
پسر خوب امیدواری من برای دیدن این مناظر دل انگیز در کنار مینا خانوم گل، بی انصافی نیست، برعکس بهترین آرزو هست که آدم در کنار عزیزانش به آرامش برسه و از زیباییها و خوشیها لذت ببره و البته در اون هیچ اثری از آرزوی ایران نرفتن تو نیست.
کمتر شیطنت کن!
***********************************
چرا مي زني حالا؟ چرا دوست نداري من ايران بيام خوب؟ دو نقطه دي
ايميلم رو فرستادم . لطف مي كني اگه عكسها رو بفرستي . لطفا نوشتن در مورد آدلايد رو شروع كن . دلمون آب شد.
*********************************
فرستادم برات : )
خشايار
واقعا كه دستت درد نكنه . خيلي لطف كردي . از همه قشنگتر شنهاي لي ساحل بودند .
************************
با اجازت «آقا» هايي كه قبل از «خشايار» تو جمله ها و كامنت هات آورده بودي رو حذف كردم : )
خشايار
*تنها* تنهايی اش را خود برگزيده است. اما *منزوی* کسی است که تنها گذاشته شده است. جامعه مدرن اتفاقاجامعه ی شلوغی است. شما توی مترو و توی پيادو رو ها نمی توانيد نفس بکشيد. اما همه بيگانه اند. همه چيز با شما بيگانه است. اما در جامعه سنتی حتی *غريبه* حبيب خداست و بنابراين آشنا. در دنیای سنت شما باید فرسنگها راه بروید تا یک آدم ببینید. اما آن آدم (که تا به حال در زندگی ندیده ایدش) آشناست. در دنيای مدرن به نظر من کسی تنها نيست. همه بيگانه اند. از ديگری و از خودشان حتی بیگانه اند.آنها منزوی شده اند چون دوست ندارند که بيگانه و تنها باشند. اما تنها جزيره ای در خويش است. تنها کسی است که نه به انزوا تن می دهد و نه به اين روابط کاغذين دروغی.
در مرود نحوه نگارشم هم سارا توضيحاتي را در وبلاگم داده كه فكر مي كنم راه گشا باشد.
سپاس
*********************************
ممنونم : )
مرتضي جان، تعبير و تفسير قشنگي بود از «انروا» و «تنهايي». اما نمي دونم با مثالي كه زدين(درباره ي روابط آدم ها در مكان هاي عمومي در جوامع سنتي و مدرن) چطور بايد برخورد كنم. آيا بايد فقط به چشم يك مثال بهش نگاه كرد يا عميق تر از اون. اگر قصدتون فقط روشن تر كردن توصيح و آوردن مثالي نوعي بود كه هيچ.
اما اگه به طور ريز و دقيق به جملاتي كه نوشتين اعتقاد دارين بايد بگم من وقتي در خيابون ها و كوچه هاي اينجا راه مي رم، به هيچ عنوان احساس انزوا نمي كنم و بالعكس نگاه هاي نرم و لبخندهاي اين آدم هاي به ظاهر بيگانه، صميميتي عجيب رو به من منتقل مي كنه. صميمتي كه وقتي ايران بودم و از كنار عابري پياده عبور مي كردم- حتي در شهر مذهبي مثل مشهد- به شدت خلاءش رو احساس مي كردم. من با اون عابر بيگانه بودم و اون با من. تجربه ي شخصي من حكايت از «انزوا» در خيابان هاي مشهد و» تنهايي» در خيابان هاي بريزبن داره.
البته اين مطلب در تضاد با گفته ي شما نيست. چرا كه
اولا شايد «مشهد» و «بريزبن» نمونه هاي ايده آلي براي جامعه ي سنتي و مدرني كه شما مد نظر داشتين نباشن
دوما خودتون اشاره كردين كه» از نظر من هر کس، مذهبی یا غیر مذهبی، در زندگی خود معبد یا زیارتگاهی دارد» من اين جمله رو اينطور تفسير مي كنم كه عير مذهبي ها هم مي تونن مذهبي باشن
شايد من با «مذهب غير مذهبي ها» بهتر و راحت تر رابطه برقرار مي كنم.
با در پرانتز قرار دادن كلمه ي «سنتي» در جمله ي
«…دوم اینکه «حقیقت» را صرفا مذهبی تصور می¬کند و معتقد است که چون در دنیای مدرن مذهب [سنتی] کمرنگ شده، بنابراین جهان نیز بی¬معنا شده است.»
كاملا موافقم. چون فكر مي كنم در بعضي زمينه ها آدم هاي دنياي مدرن، مذهبي مذهبي تر از مذهب سنتي اختيار كردن. نداشتن مذهب سنتي دليل بر نداشتن مذهب نيست.
ممنون هستم از توضيحتون : )
خواهش می کنم. البته من نظر شخصی ام را می گویم. خیلی می شود در این باره بحث کرد.
************************
: )
چقدر احساساتی رو بعضی چیزها اظهار نظر کردی خشایار..
ببخش اما کاملا اینو میشه از متنت حس کرد.
همونقدر که کاملا احساساتی با لحن تند بعضی چیزها رو نقد می کنی.
منو به معتدل بودن دعوت می کنی.
خواهش می کنم خودتم یکم معتدل باش! مثل آب و هوای استرالیا.
راستی اون اسمایله که اون پایینه جریانش چیه؟… چقدر نازه…
******************************
ايكاش مشخص تر مي گفتي كه قضاوتم در كجاها احساساتي بوده تا من بهتر مي تونستم خودم رو اصلاح كنم. ممنونم از انتقادت مريم جان : )
اون اسمايله هم فكر كنم جزئي از طراحي خود وردپرس هست.
انگار خیلی سرت شلوغه خشایار جان
دیگه ننوشتی چرا؟ :(
********************
آره ترنم جان. اسباب كشي داشتم. سعي مي كنم تو اولين فرصت ادامه بدم : )
بقیه اش؟؟
***********
مي نويسم سرفرصت : )
سلام.وبلاگت خيلي خوبه.خيلي از مطالبت استفاده كردم.موفق باشي.
**********************
ممنونم : )
مثل اینکه باید بگم منزل جدید مبارک باشه. امیدوارم روزای خوشی درخونه جدید داشته باشی (گل)
ضمنا ما منتظر ادامه هستیم!
یکی به من بگه این شکلکا کجا هستن؟
***********************
خودت گلي آتريسا جان، ممنونم : )
يه دونه شكل لبخند كوچولو هست كه اون پايين پايين صفحه ي اصلي قرار داره
ازتصاویر بهتر وعکس های جالبتراستفاده کن
درود بر برو بجه هاي سايت . من فريد از شمال ايرانزمين به همتون سلام مكنم..سلامي .پر از شوق پرواز .از روزن ارزوهام…. من تو كار موزيك هستم و در جزيره قشم پاساژ ستاره بوتيك لباس زنانه دارم كه اسمش هم ستاره قشم است.فعلا خودم رشت هستم و يه نفر رو گذاشتم تا اونجارو بگردونه..به هر حال منظورم اينه اگه با من كاري يا چيزي لازم دارين برام پيغام بزاريد يا ادرس ايميل خودتون و تو سايت بزاريد.در ضمن من هم يك موزيك مخصوص اس ام اس به اسم خودتون براتون ميفرستم.مثلا اگه اسمتون نازي باشه موزيكي ميسازم كه ميگه نازي اس ام اس فور يو .البته با كامپيوتر ميسازم…مرسي فريد رشت گلسار
نفسم گرفت از اين شهر ..در اين حثار بشكن..در اين حثار جادوئيه روزگار بشكن..چو شقايق از دل سنگ بلا ايدو خون. بجنون صلابت صخره كوهسار بشكن..تو كه ترجمان صبحي به ترنم و ترانه . لب زخمديده بگشا.صف انتظار بشكن.سر ان ندارد كه امشب برايد افتابي .تو خود افتاب خود باشو . طلسم پيكار بشكن .بسراي تا كه هستي كه سرودنست بودن..به ترنمي دژ وحشت اين ديار بشكن فريدسقراطي رشت گلسار
سلام خواهش میکنم از وضعیت زندگی و کار در آدلاید بگویید من قرار است به آنجا بروم ولی هیچی از ان نمیدانم
لطف بزرگی میکنید